فصل1
ظالمخونین و کرم کتاب
یکظالم خونین، یکسیاستمدار ماشینی، یک شخصیت پارانوئید، یک بوروکرات بی رحم و یک متعصب ایدئولوژیک. تا حدی، استالین همه آن کلیشه ها بود. اما او همچنین روشنفکری بود که خود را وقف خواندن، نوشتنوویرایش بی پایان می کرد - فعالیت های انفرادیکهباجلساتیکهدر آن شرکت می کرد و سخنرانی هایی که ایراد می کرد. متون، نوشته و گفتار، دنیای او بودند.
با توجه بهمقیاساعمال ناشایستاوبه عنوان حاکم شوروی، طبیعیاست کهاستالین را به عنوانیکهیولا تصور کنیم، واورا درچشمذهنببینیم کهبا عصبانیت مخالفان را محکوم می کند. خیانت به رفقای سابق، بررسی اعترافات اجباری، دستور اجرا، گوش شنوا کردن به درخواست بی گناهی و نادیده گرفتن سردی هزینه های انسانی عظیم دیستوپی کمونیستی خود. با این حال، انزجار اخلاقی دلیلی بر توضیح اینکه چگونه و چرا استالین توانست کاری را که انجام داد انجام دهد، نیست.
اینکتاباستالینرا ازدریچهای متفاوت می بیند – به عنوانیکایده آلیستفداکارو به عنوان یک روشنفکر فعال که برای ایده ها به همان اندازه که قدرت ارزش قائل است، کسی کهدر تلاش های خود برای خودآموزی بی وقفه بود، ذهنی بی قرار بود که تا پایان عمر برای انقلاب مطالعه می کرد.داستانخلقت، تکه تکه شدنو رستاخیز بخشی از کتابخانه شخصی او را روایت می کند. این کتاب ها را بررسی می کند که استالین خواند، چگونه آنها راخواند وچه چیزیبه او آموختند.
آیزاکدویچر، یکیازاولینوبزرگترینزندگینامه نویسان استالین، فکر می کردکه «سوسیالیسم او سرد، هوشیاروخشن است».1بینشکلیدیاینمطالعهاز زندگی استالین به عنوان یک خواننده، قدرت عاطفی است که ایده های او را آغشته کرده است. در کتاب های مشخص شده کتابخانهشخصیاستالینمی توانیمنگاهی اجمالی به احساساتاو وهمچنینایدههایی کهاوبه آنها اهمیت زیادی می داد، مشاهده کنیم.اینروانپریشینبود، بلکهقدرتسیستماعتقادیشخصیاستالینبود کهاو را قادرساخت تاروش های وحشیانه ای را کهبرایمدرنیزهکردن واشتراکی استفاده می کرد، آغاز وحفظ کندروسیه شوروی.در حالی کهاستالین از دشمنانش متنفر بود – بورژوازی، کولاک ها، سرمایه داران، امپریالیست ها، مرتجعان، ضد انقلابیون و خائنان – از عقاید آنها حتی بیشتر متنفر بود.